گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد دوازدهم
سوره چهل و نهم (حجرات) ...



ص : 173
اشاره
صفحه 125 از 314
سوره حجرات: این سوره مبارکه مدنی است الا آیه (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی نزد ابن عباس مکی است.
عدد آیات: به اجماع هیجده است.
عدد کلمات: سیصد و چهل و سه.
عدد حروف: یکهزار و چهار صد و هفتاد و شش.
ثواب تلاوت: در ثواب الاعمال- ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده: هر که قرائت کند سوره حجرات
به شرط عمل به این سوره مبارك نه به صرف ) .«1» را در هر شب یا روز، میباشد از زوّار حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله
قرائت فقط).
تبصره: بدانکه این سوره را تا آخر قرآن سوره مفصل خوانند به جهت کثرت فصل به بسم اللّه و چون از این سوره تا به سوره (نبأ)
نسبت به سور بعد از آن طویلند و از (نبأ) تا (و الضحی) نسبت به ما بعد و ما قبل متوسط، و از (و الضحی) تا آخر قرآن نسبت بما
قبل قصیرند، لذا از این سوره تا سوره (نبأ) طوال مفصل نامند، از (نبأ) تا (و الضحی) متوسطات مفصل، و از (و الضحی) تا
__________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال (چ بیروت، 1403 ق) ص 144 )
ص: 174
آخر قصار مفصل نامند، و حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله مروي است فرمود:
یعنی عطا :«1» اعطیت السّبع الطّوال مکان التّوریۀ و اعطیت المثانی مکان الانجیل و اعطیت الماتین مکان الزّبور و ف ّ ض لت بالمفصّل
شدم هفت سوره طویل مکان تورات، و عطا شدم مثانی (سوره حمد) مکان انجیل و عطا شدم سورههائی که در حدود صد آیه و
زیاده مکان زبور و فضیلت داده شدم به مفصل.
شأن نزول: از جابر بن عبد اللّه انصاري منقول است گروهی از اصحاب حضرت سید انبیاء صلّی اللّه علیه و آله در روز عید قربان
ذبح قربانی را بر نماز عید مقدم داشتند، حضرت بعد از فراغ نماز عید، ایشان را به استیناف ذبح امر فرمود، مقارن این حال آیه
شریفه نازل شد:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 1] ... ص : 174
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 1
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردهاید و به خدا و پیغمبر تصدیق نمودهاید، لا تُقَدِّمُوا: مقدم ندارید هیچ امري از امور را،
بَیْنَ یَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ: نزد خدا و رسول او.
بیان: چند وجه در تفسیر این آیه ذکر شده:
-1 اي کسانی که ایمان آوردهاید به خدا و پیغمبر، مرتکب هیچ کاري مشوید از اوامر و نواهی الا بعد از آنکه حکم خدا و رسول
تعلق به آن یابد پس
__________________________________________________
از سوره حجر بنقل از اصول کافی. «... و لقد آتیناك سبعا من المثانی » 1) تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 29 شماره 112 ذیل آیه )
ص: 175
صفحه 126 از 314
باید عمل شما به وحی منزل باشد یا به اقتداي به رسول خدا.
-2 آنکه مراد (بین یدي رسول اللّه) باشد و ذکر (اللّه) به جهت تعظیم و تکریم او سبحانه، و اشعار بر مزیت اختصاص مکانت
حضرت رسالت که موجب اجلال او است. و مؤید این است قول ابن عباس که مراد نهی اصحاب است از تکلم پیش از آنکه
پس حقیقت معنی آنکه اي مردمان هرگاه مجلس پیغمبر نشسته باشید و از مسئلهاي سؤال کنند، شما «1» حضرت ابتدا به تکلم نماید
سبقت مکنید به جواب آن و ساکت شوید از آن تا حضرت تکلم فرماید.
-3 مراد نهی است در تقدم مشی بر آن حضرت، یعنی سبقت منمائید در راه رفتن بر پیغمبر بلکه طریق تبعیت او را اختیار کنید.
-4 تقدم مجوئید به طاعات پیش از وقتی که امر الهی و اذن حضرت رسالت پناهی به آن تعلق یابد، پس جایز نیست تقدیم نماز و
روزه و حج قبل از وقت آن.
-5 سبقت منمائید به هیچ فعلی و قولی تا آنکه خدا و رسول به آن امر نماید.
و شبههاي نیست که اولی حمل آیه است بر عموم خود، زیرا هر چیزي که خلاف امر خدا و رسول باشد منهی عنه است، پس داخل
باشد در تحت آیه (لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ) و چون آیات قرآنیه عبرت بعموم لفظ است نه خصوص سبب، پس شامل باشد
عموم مؤمنین را در هر عصر و زمان تا روز قیامت.
وَ اتَّقُوا اللَّهَ: و بترسید و بپرهیزید خدا را از مخالفت در اوامر و نواهی و در تقدیم جمیع اقوال و افعال بر حکم او، إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ:
بدرستی که خدا شنواست تمام اقوال شما را، داناست به جمیع افعال شما.
تنبیه: آیه دلالت دارد بر بطلان قیاس، زیرا دال است بر نهی تقدیم امور بر امر خدا و رسول از روي عموم، پس نهی شامل است
جمیع مؤمنین را که قبل از
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 5 ص 130 )
ص: 176
حکم خدا و رسول به امري از امور اقدام ننمایند و نزول آیه در مورد خاص، مانع عمومیت آن نمیشود چنانچه در علم اصول مقرر
است.
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 2] ... ص : 176
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِ کُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا
( تَشْعُرُونَ ( 2
بعد از آن حق تعالی به جهت تعلیم مراسم ادب نهی فرماید اصحاب را از بلند کردن صدا حضور پیغمبر که:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: (تکرار ندا به جهت مبالغه در اتعاظ و دلالت بر استقلال است) اي کسانی که ایمان آوردید به خدا و رسول، لا
تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ: بلند نکنید صداهاي خود را، فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ: بالاي صداي پیغمبر، یعنی در وقت سخن گفتن آواز شما بلندتر از
آواز پیغمبر مگردانید، زیرا رفع صوت یا به قصد استخفاف است و آن مستلزم کفر باشد، و یا عدم ملاحظه ادب و آن متضمن
خلاف تعظیم که مأمور به است، و یا در مظان هر یک از آن.
وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ: و آشکار مسازید مر او را بعض از گفتن، یعنی آن حضرت را به صداي بلند ندا مکنید، کَجَهْرِ بَعْضِ کُمْ
لِبَعْضٍ: مانند آشکارا خواندن بعض از شما مر بعض دیگر را، بلکه در وقت مخاطبه صداي خود را نسبت به صداي پیغمبر نرم
سازید، یعنی باید صداي حضرت از صداي شما بلندتر باشد نه بعکس، تا رعایت حسن ادب را کرده باشید و لوازم تعظیم و توقیر
صفحه 127 از 314
آن حضرت را نموده باشید. نزد بعضی مراد آنکه آن حضرت را به نام و کنیه که حضرت محمد و احمد و محمود و ابو القاسم
یا ایها النبی یا » صلّی اللّه علیه و آله است مخوانید چنانکه یکدیگر را ندا کنید، بلکه به کلمه تعظیم و تجلیل او را خطاب کنید مانند
و مؤید اینست آنچه ابو حمزه ثمالی نقل « ایها الرسول
ص: 177
نموده که از ابن عباس سبب نزول آیه را پرسیدند، گفت: جمعی از بنی العنبر که اصحاب پیغمبر، ذراري آنها را اسیر کرده بودند،
به مدینه در حجرات حضرت آواز دادند: یا محمد اخرج علینا، حضرت از سوء ادب آنها متأذي شد آیه نازل گردید.
أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ: (متعلق به فعل منهی) یعنی باز ایستید از آنچه نهی شدهاید به جهت کراهت داشتن شما از بطلان عمل خود و
عدم ترتب ثواب بر آن، وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ: و شما نمیدانید که عملهاي شما که جهر صوت است، باطل شد از حیث نداشتن ثواب،
زیرا اگر وقوع عمل بر وجه تعظیم و توقیر حضرت رسالت میبود البته مستحق ثواب میشدید، لکن چون خلاف آن به ظهور رسید
محروم از ثواب شدید.
مردي جهري الصوت بود، هرگاه سخن گفتی حضرت از صداي او متأذي شدي. چون این آیه « قیس بن قیس » : ابن عباس نقل نموده
نازل شد بر سر راه حضرت نشسته میگریست و میگفت: خدا میداند که من هرگز به قصد استخفاف و بیادبی سخن نگفتم،
میترسم از آنها باشم که رفع صوت نموده باشم. به خانه رفت و در را مقفل نمود و گفت: عهد کردهام تا خدا و رسول از من
راضی نشود بیرون نیایم، و گریه و تضرع مینمود. حضرت امر به احضار او فرمود، ثابت آمد گفت: من رفیع الصوت در مجلس
شما تکلم میکردم، میترسم عمل من باطل شده باشد، توبه نمودم. حضرت فرمود: راضی نیستی که در زندگی ستوده باشی و بر
و چون ثابت از رفع .«1» ( سبیل شهادت مقتول شوي و به بهشت روي. ثابت گفت: راضی شدم یا رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله
صوت تائب شد آیه نازل شد.
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 3] ... ص : 177
( إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوي لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ ( 3
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 405 . و مجمع البیان ج 5 ص 130 )
ص: 178
إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ: بدرستی که آنانکه فرو مینشانند و نرم میکنند، أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ: صداهاي خود را نزد رسول خدا که
حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله است به جهت مراعات ادب و توقیر و تعظیم آن حضرت، أُولئِکَ الَّذِینَ: آن گروه متأدب آنانند
که، امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ: آزمایش فرموده است خدا قلبهاي آنها را، لِلتَّقْوي براي پرهیزکاري مانند طلا که به آتش، غشّ آن برود و
خالص آن بماند.
تنبیه: این مطلب محقق است امتحان و آزمایش براي کسی باشد که بخواهد دانا گردد به چیزي، و لکن ذات اقدس الهی که عالم
السرّ و الخفیات و به حقایق اشیاء عالم است، امتحان مورد ندارد بنابراین آیه به یکی از وجوه تفسیر شود:
-1 مراد امتحان معرفت و علم خدا است به خلوص نیات ایشان، پس وضع امتحان در موضع معرفت به جهت آنست که تحقق شیء
فرع امتحان باشد و معنی آنکه: شناخته است خدا قلوب ایشان را بر تقوي و عالم است به قلوب آنان که ثابت و خالص است براي
تقوي.
-2 خدا دلهاي ایشان را نشانه انواع محن و تکالیف شاقه گردانیده تا ثبوت و رسوخ پیدا کنند، پس بدان سبب تقوي ظاهر گردد و
صفحه 128 از 314
معلوم شود که ایشان متصفند به آن، زیرا حقیقت تقوي معلوم نمیشود مگر نزد محن و شدائد و صبر آن.
-3 معامله حق تعالی با ایشان در آنچه متعبدند به آن از فرو نشاندن صدا حضور سید کائنات، مانند معامله اهل اختبار است، اگرچه
حال آنها بر او مخفی نیست تا عیار کار ایشان به محک امتحان ظاهر گردد بر عالمیان که کدام نقد اخلاص آنها بیغش باشد پس
ایشان خالص و پاکند.
لَهُمْ مَغْفِرَةٌ: مر ایشان راست آمرزش گناهان که آن جهر اصوات و غیر آن از خطیئت است، وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ: و مزدي بزرگ و بیپایان
بر طاعات و عبادت.
ص: 179
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 4] ... ص : 179
( إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ ( 4
شأن نزول: قبیله بنی تمیم وقتی از آمدن لشگر پیغمبر واقف شدند گریختند، اصحاب، عیال و ذراري آنها را اسیر کرده به مدینه
آوردند. ایشان از پی ذراري خود متوجه مدینه، نزدیک نیمروز که به مسجد پیغمبر رسیدند حضرت در بعض حجرات قیلوله فرموده
بود، ایشان به اطراف حجرات میگشتند و نعره میزدند که: اخرج یا محمد (صلی اللّه علیه و آله): بیرون بیا تا مهم اسیران ما را
تمشیت فرمائی. حضرت از صداي آنها بیدار شد، بیرون آمده نصفی از اسیران را فدیه و نصف دیگر را آزاد نمود، آیه شریفه نازل
شد:
إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ: بدرستی که آنانکه ندا میکنند تو را، مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ: از بیرون حجرههاي زوجات، أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ: بیشتر
ایشان تعقل نمیکنند و جاهلند به رسوم آداب. مراد آنکه ایشان به جهت عدم معرفت بقدر شرف و مرتبت تو و ترك توقیر و تعظیم
تو، به منزله بهائمند که از فهم و عقل عاریند، زیرا مقتضی عقل آنست که مراعات حسن ادب کنند و رعایت اجلال و تعظیم نمایند
خصوصا نسبت به کسی که منصوب به رسالت و مرتبه نبوت را داراست نه آنکه مراد این باشد که آنها مجنون و از دائره تکلیف
خارجند.
تتمه: آیه اول سوره دال است بر وجوب تقدیم اموري که مستند به خدا و رسول است بر سایر امور بدون تقیید.
آیه 2- نهی است بر آنچه از جنس تقدیم است از رفع و جهر صوت و اشعار بر آنکه اول تمهید دوم است.
آیه 3- مدح و ثناي جماعتی که انقیاد امر الهی و حضرت رسالت پناهی نموده و عظمت حضرت رسول را منظور دارند.
آیه 4- دال است بر گناه ندا کردن آن حضرت به نعره زدن اطراف حجرات.
ص: 180
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 5] ... ص : 180
( وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 5
وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا: و اگر این جماعت صبر میکردند بر ترك ندا، حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ: تا اینکه بیرون آمدي پیغمبر بسوي ایشان، لَکانَ
خَیْراً لَهُمْ: هر آینه بود صبر کردن خیر براي ایشان از ندا کردن به جهت مراعات غایت رسوم آداب که مثمر سعادت دنیا و آخرت
است، چه آن باعث آمرزش الهی است در باره ایشان به اعطاي ایمان و رسانیدن به ثواب، وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ: و خداي بسیار بسیار
آمرزنده گناهان که از بیادبی توبه کنند، مهربان به اهل ارباب حرمت زیرا مغفرت و رحمت او واسع است، پس هرگز آن را مضیق
نسازد.
صفحه 129 از 314
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 6] ... ص : 180
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَۀٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ ( 6
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردید به خدا و رسول، إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ: اگر بیاید شما را کسی که بیرون رونده باشد از
فرمان خدا، بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا: به خبري که موجب تأثر و تألم خاطر شما باشد، پس تفحص و تجسس کنید تا صدق و کذب او معلوم، و به
مجرد اخبار او مبادرت به عمل مکنید. أَنْ تُصِ یبُوا قَوْماً بِجَهالَۀٍ: به جهت کراهت آنکه برسانید مکروهی را به گروهی به نادانی در
مال و جان ایشان، یعنی در حالتی که شما عالم نباشید به حال ایشان از ایمان و کفر و طاعت و معصیت، پس به گمان کفر و
معصیت در مقام محاربه برآئید. فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ: پس گردید بر آنچه کرده باشید،
ص: 181
نادِمِینَ: پشیمانان که ممکن نباشد تدارك آن. حاصل: هر چیزي که از فاسقی به شما رسد، بر آن تعجیل منمائید بلکه به تجسس
آن مشغول شوید تا صدق و کذب آن خوب بر شما ظاهر شود.
بنا بقولی حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله در سال نهم هجرت ولید بن عقبه را براي گرفتن زکات به قبیله بنی مصطلق فرستاد،
چون خبر آمدن ولید به آنها رسید، از سر عداوت قدیمه گذشته مجددا طرح محبت افکندند و به جهت توقیر به استقبال بیرون
آمدند. او گمان کرد ایشان به قصد قتل او آمدند، برگشت خدمت حضرت آمد، عرض کرد: بنی مصطلق طریق ارتداد پیش گرفته
زکات ندادند و قصد قتل من نمودند. حضرت غضبناك شدند، آنها آمدند گفتند: به خدا از ما تمردي صادر نشده، همه مطیع
فرمان توئیم و آنچه گفتند خلاف واقع بوده، آیه شریفه نازل شد.
تتمه: اصولیین استدلال کردهاند به این آیه بر وجوب عمل به خبر واحد که عادل باشد، زیرا حق تعالی تبین و تفحص را واجب
گردانیده در خبر فاسق نه در غیر او، پس در خبر عادل تبین واجب نباشد و بحثی در آن میباشد که در کتب اصول مقرر است.
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 7] ... ص : 181
وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ
( وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ ( 7
بعد از آن امر به تبین ترهیب بندگان فرماید از سخن دروغ بر این وجه که:
وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ: و بدانید در میان شماست رسول خدا، تعظیم و اجلال او مقتضی آنست که کلام دروغ به حضرت او
معروف ندارید، و
ص: 182
اگر به خلاف راستی سخنی گوئید یا اگر مرتکب فعل غیر مرضی شوید، حق تعالی آن را اخبار فرماید و شما را رسوا نماید. و چون
تأکید، و جماعتی دیگر که کمال تقوي را داشتند « ولید » و بر تصدیق قول « بنی مصطلق » بعضی از اهل ایمان رسول را بر حرب
جسارت کمی کردند و خود را از آن دور میداشتند، لذا حق تعالی بر سبیل استدراك مدح آنها و فرمود: لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ
الْأَمْرِ: اگر فرمان برد و قبول کند پیغمبر قول شما و به رأي شما عمل نماید در بسیاري کارها، لَعَنِتُّمْ: هر آینه به رنج افتید و هلاك
شوید، زیرا اکثر قول و فعل شما به هواي نفس و عصبیت است، پس در جمیع امور اطاعت پیغمبر نمائید تا از هلاکت دنیا و آخرت
نجات یابید. وَ لکِنَّ اللَّهَ: و لکن خداي تعالی، حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ: دوست گردانیده است بسوي شما که بعض متقین باشند ایمان را
که تصدیق به خدا و رسول و جمیع ما جاء [بر] النبی باشد.
صفحه 130 از 314
لطیفه: ترك ذکر بعضی به جهت دلالت صفت ایشان است بر آنچه مفارق صفت غیر ایشان است که مذکور شدهاند، و این از جمله
ایجازات و لمحات لطیفه قرآنی است که متفطن نمیشوند به آن مگر خواص که علماي علم بیاناند و از این قبیل است کلام بعد وَ
زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ: و زینت داد ایمان را در دلهاي شما به نصب ادله واضحه و حجج بینه، وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ: مکروه گردانیده و
نخواسته بسوي شما کفر را و نشنیدن حق را که آن توحید و نبوت و سایر ارکان ایمان است، وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ: و خارج شدن از
.«1» طاعات واجبه و بجا نیاوردن آن و ارتکاب بسایر نافرمانیها از حضرت باقر علیه السّلام مروي است که مراد به فسوق، دروغ است
یعنی امیر المؤمنین علیه السّلام « حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ » : تفسیر برهان: از حضرت صادق علیه السّلام فرمود در این آیه
« . 2 » (و ه ر ک م ک ی ل ا ر ف ک ل ا و ق و س ف ل ا و ن ا ی ص ع ل ا ) ل و لا ا و ی ن ا ث ل ا و ثل ا ث ل ا __________________________________________________
. 1) تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 83 شماره 19 )
. 2) برهان، ج 4 ص 206 بنقل از اصول کافی (و اصول کافی) ج 1 ص 426 روایت 71 )
ص: 183
تنبیه: مراد از تحبیب و تزیین ایمان و تکریه کفر و فسوق و عصیان، لطف و امداد است به توفیق در طاعت و تجنب از معصیت از
جمله الطاف که باعث رسوخ ایمان و صارف از کفر و عصیان است، نصب ادله وعده ثواب است بر طاعت و ایمان و وعید عقاب بر
کفر و عصیان باشد.
أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ: آن گروه که مستثنیاند از اهل جسارت بواسطه اتصاف به صفات مذکوره، ایشانند راهیافتگان به طریق صلاح
و فلاح و محاسن اخلاق و آداب.
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 8] ... ص : 183
( فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَۀً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 8
فَضْ لًا مِنَ اللَّهِ: این تحبیب ایمان و کراهت کفر، باشد بخشایشی از جانب خدا، وَ نِعْمَ ۀً: و نعمتی و رحمتی از جانب او، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ
حَکِیمٌ: و خداي تعالی داناست به صدق و کذب مخبر، و هر یک را بر وفق آن جزا و سزا خواهد داد، و حکیم است در امور
بندگان، و از جمله امور محکمه است که بتحقیق اخبار امر فرموده، زیرا اخبار کاذبه موجب انواع فتنهها و سبب اصناف بلایاست.
تبصره: در آیه شریفه اشاراتی است:
-1 تذکر به قدردانی وجود مسعود حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله که در میان امت و نهایت سر افرازي براي آنهاست.
-2 عمل نکردن حضرت به رأي اشخاص و قبول ننمودن قول آنان، بلکه باید ایشان اطاعت او را نمایند، زیرا در اولی هلاك، و در
ثانی نجات آنان متحقق است.
-3 اراده و خواست الهی در باره بندگان ایمان مدار ایمان دوستی و دشمنی براي خدا باشد و چنانچه در کافی فضیل یسار گوید:
سؤال کردم از حضرت صادق علیه السّلام که حبّ و بغض از ایمان است، فرمود: هل الدّین الّا الحبّ و البغض ثمّ تلا هذه الایۀ
نیست ایمان مگر :«... حبب الیکم الایمان »
ص: 184
.«1» ( دوستی و دشمنی، پس تلاوت نمود آیه را (حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ
و نیز- از آن حضرت روایت نموده فرمود: انّ من اوثق غري الایمان ان تحبّ فی اللّه و تبغض فی اللّه و تعطی فی اللّه و تمنع فی اللّه
بدرستی که از محکمترین دستاویز ایمان، اینست که دوست داري در راه خدا و دشمن داري در راه خدا و عطا کنی در راه خدا :«2»
صفحه 131 از 314
و منع نمائی در راه خدا.
-4 خداي تعالی نخواسته کفر و فسوق و عصیان را و راضی نیست به آن، لکن چون بندگان بسوء اختیار آنها را مرتکب شوند و
چون وقوع امر در خارج منوط به اراده الهی است، لذا اراده تعلق یابد، لکن به اکراه بنابراین به مذهب امامیه خداي تعالی اراده
فرموده و راضی دارد طاعات را، خواه در خارج واقع شود یا نشود، و اراده نفرموده و راضی نداشته معاصی و قبایح را خواه در
خارج شود یا نشود، زیرا اراده قبیح، قبیح، و ذات سبحانی از آن منزه و مبري باشد.
-5 رشد و صلاح و فلاح منحصر است به موصوفین به صفات مذکوره.
شأن نزول: حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله روزي بر درازگوشی سوار و از مجلس انصار گذشت، توقف فرمود، حیوان بنا کرد
گفت: بینی میگیري « عبد اللّه رواحه » . بینی خود را گرفت گفت بگذار این حیوان هر جا خواهد برود « عبد اللّه سلول » . بول نمودن
از بول حیوانی که خوشتر است از بوي تو که مشک است. حضرت بیرون رفت، ابن سلول در غضب شده سخن بیادبانه گفت. ابن
رواحه در مقابل کلامی گفت و کار به منازعه کشید، قوم هر دو اوس و خزرج به حمایت برخاستند به عصا و چوب و کفش دست
تعدي گشودند، حضرت مراجعت و آنها را تفرقه نمود، آیه نازل شد:
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 9] ... ص : 184
وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْري فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ
( فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ( 9
__________________________________________________
. 1) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الحب فی اللّه ...، حدیث 2 )
. 2) مدرك یاد شده، حدیث 5 )
ص: 185
وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ: و اگر دو گروه از مؤمنان، اقْتَتَلُوا: کارزار کنند با یکدیگر، فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما: پس اصلاح کنید میان ایشان
به نصیحت، یعنی این هر دو دسته را به حکم خدا دعوت کنید و اصلاح نمائید میان آنان.
بنا بقولی میان دو نفر از انصار به سبب دینی که بر ذمه هم داشتند، یا بین زن و شوهري منازعه واقع و آیه نازل شد که اصلاح نمائید
میان آنان. فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما: پس اگر ستم نماید و تعدي کند یکی از این دو طایفه، عَلَی الْأُخْري بر دیگري و به صلح راضی نشود
و از حکم خدا عدول کند، فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی: پس کارزار کنید به آن گروهی که تعدي کند بر دیگري، حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ: تا
بازگردد به حکم خدا و اطاعت امر او نماید. فَإِنْ فاءَتْ: پس اگر بازگردد آن طایفه طاغیه یاغیه به راه حق و منقاد امر الهی شوند در
ترك مقاتله، فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ: پس اصلاح کنید میان ایشان به عدالت، یعنی در اصلاح میل به طایفهاي مکنید بلکه رعایت هر
دو را نمائید.
نکته: قید اصلاح دوم به عدل نه اول، به جهت آنست که در اول هر دو یاغیاند، پس آنچه بر اهل اسلام واجب است اصلاح ذات
البین باشد به مواعظ شافیه و نصایح نه مقاتله و در دوم یکی از دو طایفه متعدي است بدون دیگري، مقاتله با او جایز باشد.
وَ أَقْسِطُوا: و عدل کنید در تمام امور، زیرا مدار نظام دین و دنیا منوط به آنست، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ: بدرستی که خدا دوست
میدارد عدل کنندگان را، یعنی عاقبت امر ایشان را به نیکوئی جزا خاتمه فرماید.
ص: 186
صفحه 132 از 314
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 10 ] ... ص : 186
( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ( 10
إِنَّمَ ا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ: اینست و جز این نیست مؤمنان برادران یکدیگرند در دین، زیرا منتسب به اصل واحدند که ایمان و توحید
باشد، پس باید میان ایشان نزاع و شقاق نباشد و اگر بر سبیل ندرت خلاف و نزاع واقع شود، فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ: پس به صلاح
آرید میان برادران خود به کف ظالم و اعانت مظلوم و یاري آنان، وَ اتَّقُوا اللَّهَ: و بترسید و بیاندیشید خدا را از مخالفت، لَعَلَّکُمْ
تُرْحَمُونَ: شاید که شما رحمت کرده شوید، یعنی بوسیله پرهیزکاري امیدوار باشید به رحمت واسعه الهی، زیرا اتّقا موجب اجر
جزیل و ثواب جمیل است.
تفسیر برهان: از ابن عباس- چون آیه (إِنَّمَ ا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) نازل شد، حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله برادري قرار داد بین
مسلمانان، پس اخوت قرار داد بین ابا بکر و عمر، و بین عثمان و عبد الرحمن، و بین فلان و فلان، تا اخوت قرار داد میان تمام
مسلمین بقدر منزلتشان. پس فرمود به علی علیه السّلام:
.«1» تو برادر من و من برادر تو میباشم
تنبیه: مقام جلالت و عظمت مؤمن به مرتبهاي است که خداي متعال مؤمن را از نور عظمت و جلال کبریائی خود خلق فرموده و به
سبب کلمه توحید ربط معنوي و نسبت ایمانی میان آنها مقرر گردانیده، بدین واسطه برادر یکدیگر شدهاند که (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ
إِخْوَةٌ). بنابراین باید مراعات وظایف ایمانی را نسبت بهم منظور دارند، و اگر هر آینه به جهت عوارضات خارجیه کدرت و نفاقی
بین آنها طاري شود، به جهت امتثال فرمان الهی (فاصلحوا بین اخویکم) در صدد اصلاح آن برآمده و حفظ شئونات هم را نمایند، و
احادیث بسیار در این قسمت وارد شده از جمله:
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان ج 4 ص 207 )
ص: 187
-1 در کتاب کافی- از حضرت صادق علیه السّلام: قال: انّ المؤمن اخو المؤمن، عینه و دلیله لا یخونه و لا یظلمه و لا یغشّه و لا یعده
فرمود: .«1» عدّة فیخلفه
بدرستی که مؤمن برادر مؤمن، به منزله چشم او است، و دلیل است به کارهاي خیر، خیانت نکند او را و ظلم ننماید او را و غش
نکند با او و وعده ننماید بوعدهاي که تخلف کند او را.
فرمود .«2» -2 نوادر راوندي- قال رسول اللّه: المؤمن مرآة المؤمن ینصحه اذا غاب عنه ما یکره اذا شهد و یوسع له فی المجلس
رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله: مؤمن آئینه مؤمن است (یعنی حکایت کند براي برادر مؤمن خود جمیع آنچه را که میبیند در او
مانند آئینه، پس اگر باشد نیکوئی زینت دهد او را تا زیاد شود آبروي او، و اگر قبیح باشد آگاه سازد او را تا منتهی شود از آن)
نصیحت کند او را هرگاه غایب شود از او، و باز دارد از او مکروهات را هرگاه حاضر باشد و توسعه دهد براي او در مجلس.
فرمود: اگر هر آینه اصلاح .«3» -3 کافی- از حضرت صادق علیه السّلام: قال لان اصلح بین اثنین احبّ الیّ من ان اتصدّق بدینار
نمایم بین دو نفر، دوستتر است نزد من از اینکه تصدق کنم به دینار طلا.
فرمود: اصلاح ذات البین .«4» -4 امالی از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله: قال اصلاح ذات البین افضل من عامۀ الصّلوة و الصّوم
افضل است از عموم نماز و روزه مستحبی.
-5 امالی- از حضرت صادق علیه السّلام: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:
فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و «5» . ما عمل امروء عملا بعد اقامۀ الفرایض خیرا من اصلاح بین النّاس یقول خیرا و ینمی خیرا
صفحه 133 از 314
آله: نیست عملی که شخص بجا
__________________________________________________
. 1) اصول کافی ج 2 باب اخوة المؤمنین ... ص 166 و 167 حدیث 3 و 8 )
2) سفینۀ البحار شیخ عباس قمی (ره) ج 1 ذیل امن ص 40 بنقل از نوادر راوندي. )
3) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الاصلاح بین الناس، حدیث 2. در مدرك یاد شده (بدینارین) آمده است. )
4) سفینۀ البحار، ج 2 ص 40 بنقل از امالی. [...] )
5) سفینۀ البحار ج 2 ص 40 بنقل از امالی شیخ صدوق. )
ص: 188
آورد بعد اقامه واجبات، بهتر از اصلاح بین مردم میگوید خیر، و نتیجه دهد خیر را.
ثابت بن قیس هرگاه به مجلس حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله میآمد بواسطه سنگینی گوش او را نزدیک :« شأن نزول »
حضرت مکان میدادند تا خوب بشنود. روزي به مسجد آمد، مردم یک رکعت نماز بجا آورده بودند، مشغول نماز شد تا نماز را
پا بر گردن مردم نهاد تا بجاي خود رود. یکی گفت: چون به مجلس رسیدي « ثابت » ، تمام نمود. اشخاص هر یک جاي خود قرار
بنشین.
گفت: بگو من « ثابت » . غضبناك نشست. چون هوا روشن شد، ثابت به آن مرد نظر نمود گفت: کیستی، گفت: من فلانم « ثابت »
فلان بن فلانه و این به جهت آن گفت که او را مادري بود در جاهلیت مشهور به زنا بود، آن مرد خجل شده سر پیش انداخت آیه
شریفه نازل شد:
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 11 ] ... ص : 188
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ
( لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ( 11
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردید به خدا و رسول، لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ: باید سخریه و استهزا نکند و استخفاف ننماید
گروهی از شما از گروهی دیگر، عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ: شاید که باشند آن استهزا شدگان بهتر از استهزا کنندگان از حیث
رفعت درجه و مزیت رتبه نزد خداي تعالی، زیرا اکثر مردمان اطلاع ندارند مگر بر ظواهر احوال و از بواطن بیخبرند. حق تعالی
نهی فرماید که اي مؤمنان استخفاف منمائید گروهی را که در ایمان با شما
ص: 189
شریکند، شاید این گروه که در ظاهر حال حقیر و فقیرند نزد خداوند سبحان از شما بهتر باشند از اغنیائی که حسن الحال و مرفه
البالند.
انس بن مالک روایت کند: روزي ام سلمه رضی اللّه عنها ازار سفیدي در میان بسته، بر دو گوشه آن از پس پشت فرو گذاشته، به
گوئیا زبان سگ است که از دهن بیرون « ام سلمه » زمین میکشید. عایشه زبان به سخریه گشوده، به حفصه گفت: آن گوشه ازار
حق تعالی فرمود: وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ: و باید که سخریه نکنند زنان از زنان دیگر، عَسی أَنْ یَکُنَّ: شاید که باشند زنان «1» نماید
سخریه شدگان، خَیْراً مِنْهُنَّ: بهتر از زنان سخریه کنندگان. بنا بقولی این کلام در حق زنانی نازل شد که ام سلمه را به کوتاهی قامت
سخریه و سرزنش نمودند.
تفسیر برهان: این آیه نازل شد در حق صفیه دختر حی بن اخطب زوجه حضرت، وقتی که عایشه و حفصه او را شماتت نمودند که
صفحه 134 از 314
یا یهودیه بنت الیهودیه، شکایت خدمت حضرت نمود، حضرت فرمود: چرا جواب ندادي؟
گفت: به چه جواب دهم؟ فرمود: بگو پدر من هارون پیغمبر خدا، و عمّ من موسی کلیم اللّه، و شوهر من محمد رسول خدا صلّی
.«2» اللّه علیه و آله، کدام یک را نسبت به من انکار کنید. پس گفتند این را تعلیم نموده تو را رسول خدا
وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَ کُمْ: و باید که طعن نزنید و عیب نکنید نفسهاي خود را، یعنی اهل ملت خود را، زیرا مؤمنان به منزله یک نفساند
پس هر که دیگري را عیب کند گوئیا که خود را عیب نموده، و اگر غیر ملت باشد طعن و عیب او جایز است و لذا فقهاي ما تجویز
لعن و طعن کردهاند بر جمیع کفار و منافقین لعنۀ اللّه علیهم اجمعین.
وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ: و باید به بدي نخوانید یکدیگر را به لقبها، یعنی لقبهاي زشت یکدیگر مخوانید چنانکه یهود و نصاري که
مسلمان شدهاند ایشان را گوئید: یا یهودي یا نصرانی. یا مؤمنان را گوئید، یا منافق. بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ:
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان طبرسی، ج 5 ص 135 )
. 2) تفسیر برهان ج 4 ص 208 )
ص: 190
بد نامی است آنچه متضمن فسوق است، یعنی شخص را ملقب به ترسا و جهود ساختن، بَعْدَ الْإِیمانِ: بعد از ایمان آوردن او. یا بد
چیزي است اکتساب اسم فسوق به اغتیاب اهل ایمان و طعن ایشان، پس باید کسی را بعد از ایمان کافر نخوانند، و همچنین مسییء
تائب را فاسق نگویند. وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ: و هر که توبه نکند از امور منهیه و از آن پشیمان نشود، فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ: پس آن گروه
ایشانند ستمکاران به جهت وضع عصیان در موضع طاعت رحمان و تعریض نفس به انواع عقوبت و عذاب.
تنبیه: لقب عبارت است از اسمی غیر از آن اسم که نامیده شده شخص به آن، بنابراین آیه نهی است از آنکه به بدي نام نبرند
مؤمنین را از قبیل: یا یهودي یا نصرانی به اعتبار قبل از اسلام، و یا فاسق نسبت به تائب به اعتبار قبل از توبه.
در کتاب اختصاص- شیخ مفید رضوان اللّه علیه فرماید: خدمت حضرت صادق علیه السّلام، جاري شد ذکر سلمان و جعفر طیار در
حالتی که حضرت تکیه نموده بود، پس بعضی تفضیل دادند جعفر را بر سلمان، و در آن مجلس ابو بصیر بود. بعضی گفتند: سلمان
مجوسی بود مسلمان شد، پس حضرت صادق راست شد به حالت غضبناك: و قال یا ابا بصیر جعله اللّه علو یا بعد ان کان مجوسیا و
فرمود: اي ابا بصیر، خدا قرار .«1» قرشیا بعد ان کان فارسیا فصلوات اللّه علی سلمان و ان لجعفر (ع) شانا یطیر مع الملئکۀ فی الجنۀ
داد سلمان را از طایفه علوي بعد از آنکه محسوب بود در زمره مجوسی، اگرچه به مذهب آنها در واقع نبود. و قرار داد او را از
طایفه قرشی بعد از آنکه فارسی بود، پس صلوات خدا باد بر سلمان. و بدرستی که حضرت جعفر شأنی دارد که طیران نماید با
ملائکه در بهشت.
و نیز رجال کشی- روایت نموده: ذکر شد سلمان فارسی نزد حضرت باقر علیه السّلام، پس حضرت فرمود: مه لا تقولوا سلمان
الفارسی و لکن قولوا سلمان
__________________________________________________
. 1) الاختصاص (چ جامعه مدرسین- قم) ص 341 )
ص: 191
ساکت شوید، نگوئید سلمان فارسی، و لکن بگوئید سلمان محمدي، این به جهت آنست که از .«1» المحمدي ذلک منا اهل البیت
ما اهل بیت میباشد.
سلمان (رضوان اللّه علیه) در بعض اسفار به فرموده حضرت رسالت صلی اللّه علیه و آله در خدمت دو نفر از اکابر :«2» « شأن نزول »
صفحه 135 از 314
خازن را حله نمود، نزد او چیزي « اسامه » صحابه قیام مینمود، شبی او را براي طعام به خدمت حضرت فرستادند، سلمان را حواله
نبود، سلمان برگشت، واقعه را به آن دو نفر گفت، ایشان گفتند: اسامه بخل ورزیده و به سلمان هم گفتند اگر ما او را به سر چاه
آب فرستیم خشک شود، در صدد تجسس اسامه برآمد. بعد خدمت حضرت که آمدند فرمود: چیست این سرخی گوشت که میان
دندانهاي شماست؟ گفتند: یا رسول اللّه ما گوشت نخوردهایم. حضرت فرمود: گوشت خوردنی نمیگویم، غرض من گوشت
آدمی است، چه امروز گوشت سلمان و اسامه میخوردید و من اثر آن را بر لب شما مشاهده کنم آیه شریفه نازل شد.
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 12 ] ... ص : 191
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ
( مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ( 12
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردهاید به خدا و رسول، اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ: دوري کنید و واگذارید بسیاري از گمان
را که آن گمان بد است در حق برادر مؤمن، إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ: بدرستی که بعضی از
__________________________________________________
.17 - 1) رجال الکشی، (مؤسسۀ الاعلمی للمطبوعات، کربلا) ص 18 )
. 2) مجمع البیان ج 5 ص 135 )
ص: 192
گمان گناه است، یعنی موجب تفرع گناه است (این کلام تعلیلی است مستأنف از براي امر به اجتناب ظن).
تنبیه: سه قسم از مناهی را در این آیه بیان فرماید:
اول- نهی از گمان بد نسبت به برادر مؤمن.
بعضی ظن را چهار قسم نمودهاند:
-1 مأمور به، و آن حسن ظن است به خدا و رسول و مؤمنان، مانند آیه (لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً)
.«2» ( و حدیث (ان حسن الظن من الایمان «1»
-2 ظن حرام، و آن گمان بد است به خدا و رسول و مؤمنان که موجب گناه و مستوجب عقوبت است.
-3 مندوب الیه، و آن ظن است در امور اجتهادیه.
-4 مباح، و آن ظن است در امور دنیا و مهمات آن و در این صورت بدگمانی موجب سلامتی انتظام امور دنیوي است، و لذا این
قسم را از قبیل حرام نشمردهاند.
بیان: شهید ثانی رضوان اللّه علیه فرموده: مراد سوء ظن حرام، عقد قلب است و حکم بر او به بدي بدون یقین، اما خواطر و حدیث
نفس معفو میباشد، بنابراین جایز نیست براي شخص اینکه معتقد شود در حق غیر خود بدي را مگر وقتی که کشف شود به عیان
و احادیث بسیار وارد شده: «3» که احتمال تأویل در آن نرود
-1 امالی- ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام:
:«4» ضع امر اخیک علی احسنه حتی یأتیک منه ما یغلبک و لا تظنن بکلمۀ خرجت من اخیک سوء و انت تجد لها فی الخیر محملا
بگذار امر برادر خود را بر نیکوترین وجهی تا اینکه بیاید از طرف او آنچه غلبه نماید، و گمان مکن به کلمهاي که خارج شود
__________________________________________________
. 1) سوره نور آیه 12 )
صفحه 136 از 314
2) منهج الصادقین ج 8 ص 421 و به این مضمون مجمع البیان ج 4 ص 137 و سفینۀ البحار ج 2 ص 110 حدیث امام جعفر صادق )
علیه السّلام: حسن الظنّ اصله من حسن ایمان المرء ...
3) سفینۀ البحار ج 2 ذیل ظن ص 110 بنقل از شهید ثانی (ره). )
4) سفینۀ البحار ج 2 ص 110 بنقل از امالی شیخ صدوق (ره). )
ص: 193
از برادر تو بدي را و حال آنکه بیابی براي آن در خوبی محملی را.
بدرستی که خداي «1» : -2 حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرماید: انّ اللّه حرّم من المسلم دمه و ماله و ان یظنّ به الظّنّ السّوء
تعالی حرام فرموده از مسلمان خون او و مال او را و اینکه گمان ببرد به او گمان بد را.
فرمود حضرت .«2» -3 در خصال- ابن بابویه قال امیر المؤمنین علیه السّلام اطلب لأخیک عذرا فان لم تجد عذرا فالتمس له عذرا
امیر المؤمنین علیه السّلام: طلب کن براي برادر دینی خود عذري را، پس اگر نیافتی براي او عذري را پس بجوئید عذري را.
دوم از مناهی وَ لا تَجَسَّسُوا: و تجسس و تفحص مکنید چیزهائی را که بر شما مخفی باشد از بدي مردمان و عیوب ایشان، و
بگذارید آنچه خداي تعالی پوشیده است آن را و به تجسس آن مشغول نشوید. گذشته از نهی، تجسس هر آینه مورد ایجاب نهی از
منکرات و ایراد طواري حوادثات گردد.
تذکره: ابن ابی الحدید- عبد الرحمن عوف نقل نموده که من با عمر شبی نزدیک خانهاي رسیدیم، چراغی میسوخت و آوازي از
آنجا بیرون میآمد. عمر گفت: خانه کیست؟ گفتم: خانه امیۀ بن ربیعه. پس به بالاي دیوار برآمدیم و تفحص نمودیم، دیدیم امیه با
یاران مشغول به خوردن خمر بودند، عمر ایشان را نهی و تهدید نمود ایشان گفتند: اي عمر، ما یک فعل منکر نمودیم، و تو چهار
فعل منهی مرتکب شدي:
-1 به تجسس اقدام نمودي و حال آنکه حق سبحانه فرماید (وَ لا تَجَسَّسُوا).
-2 آنکه از درب خانه داخل نشدي بلکه از بالاي دیوار آمدي و خداي تعالی فرمود (و لا تؤتوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها ... وَ أْتُوا الْبُیُوتَ
مِنْ أَبْوابِها).
3 -
ن
و
د
ب
ن
ذ
ا
ب
ح
ا
ص
ه
ن
ا
خ
ل
خ
ا
د
ي
د
ش
و
ي
ا
د
خ
ی
ل
ا
ع
ت
ه
د
و
م
ر
ف
(
لا ا
و
لُ خُ دْ تَ اً ت
و
یُ بُ رَ یْ غَ مْ کُ تِ و
یُ بُ ی
تَّ حَ ا
و
سُ نِ أْ تَ سْ تَ )
__________________________________________________
.422 - 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 421 )
2) سفینۀ البحار شیخ عباس قمی، ج 2 ذیل ماده ظن ص 110 به نقل از خصال. )
ص: 194
-4 آنکه سلام بر ما نکردي و مخالفت قول خداي تعالی نمودي که (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ) [اهلها] عمر بعد از
.«1» استماع این قول خجل شده از آنجا بیرون آمد
سوم از مناهی: وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً: و باید که غیبت نکند بعضی از شما بعضی دیگر را، یعنی یکدیگر در غیبت به بدي نام
نبرید. أَ یُحِبُّ أَحَ دُکُمْ: آیا دوست میدارد یکی از شما، أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً: اینکه بخورد گوشت برادر خود را در حالتی که
مرده باشد آن برادر. بعد به جهت زیادتی تقریر فرماید: فَکَرِهْتُمُوهُ: پس کراهت دارید آن را (یا بر تضمن معنی شرط) یعنی اگر
عرضه کنند گوشت برادر مردهاي را بر شما، پس بتحقیق کراهت خواهید داشت از آن و ممکن نخواهد بود بر شما انکار کراهت
آن، و چون حال بر این منوال است پس همچنانکه کراهت دارید از گوشت مردهاي، باید که از غیبت نیز به همین طریق کاره باشید.
وَ اتَّقُوا اللَّهَ: و بترسید و بیاندیشید خدا را از عقوبات سبحانی به سبب ارتکاب غیبت و معصیت، إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ: بدرستی که
صفحه 137 از 314
خداي تعالی بسیار پذیرنده توبه است از جمعی که توبه کنند و مهربان به آنکه باز ایستد از معصیت.
تتمه: این کلام مبالغه بسیار است در ترك غیبت: 1- ایراد استفهام که به معنی تقریر است. 2- تعلیق محبت به آنچه غایت کراهت
است. 3- اسناد فعل به هر فرد که مشعر است بر آنکه هیچ فردي از افراد انسان مرتکب این نوع فعلی نمیشود. 4- عدم اقتصار
- برخوردن گوشت برادر و ضم موت بر آن. 5
تصریح به کراهت آن. 6- امر به اتقاء با وجود تمثیل آن به افحش اشیاء.
بیان: شهید ثانی رحمه اللّه فرماید: براي غیبت دو تعریف است:
1 -
ر
و
ه
ش
م
ر
ک
ذ
ن
ا
س
ن
ا
ر
د
ب
ا
ی
غ
ه
ب
ه
چن آ
ت
ه
ا
ر
ک
د
ر
ا
د
تب س
ن
ن
آ
ا
ر
ه
ب
و
ا
ز
ا
ه
چن آ
ص
ق
ن
د
ش
ا
ب
ر
د
ف
ر
ع
ه
ب
د
ص
ق
ض
ا
ق
ت
ن
ا
.
__________________________________________________
17 (مضمون سخن) و آیات بترتیب: - 1) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 12 [نکت من کلام عمر و سیرته و اخلاقه ص 18 )
. حجرات/ 12 - بقره/ 189 - نور/ 27 - نور/ 61
ص: 195
-2 تنبیه بر آنچه کراهت دارد نسبت آن را به او و این اعم است، زیرا شامل شود مورد آن زبان و اشاره و حکایت و غیر آن.
و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله فرمود: آیا میدانید چیست غیبت؟
عرض کردند: خدا و رسول داناتر است. فرمود: ذکر برادر دینی به آنچه کراهت دارد. عرض کردند: اگرچه در او باشد آنچه
بگویم؟ فرمود: اگر آن در او باشد غیبت است، و اگر نباشد بهتان است.
و حرمت غیبت، اجماعی و از معاصی کبیره است، و اختصاص ندارد به مرد و زن و صغیر و کبیر و مرده و زنده.
بعد اقسام آن را فرماید که شامل شود آنچه متعلق باشد به نقصان در بدن شخص یا نسب او یا خلقت یا قول یا فعل او یا دین یا
دنیاي او حتی جامه و خانه او، و منحصر نیست غیبت به قول، بلکه به کتابت و اشاره و کنایه و غمز و لمز و کنیه و تمام آنچه مفهم
شود مقصود را، داخل باشد در غیبت، و لذا عایشه روایت کند که داخل شد بر ما زنی، چون خواست برود اشاره نمودم بدستم،
یعنی کوتاه است. حضرت فرمود: غیبت نمودي. و از این قبیل است محاکات به اینکه راه رود به مثل او به لنگی یا کجی، بلکه این
و علامه مجلسی رضوان اللّه علیه شرح مفصلی بیان فرموده و دیگران از علماي اعلام کثر اللّه ،«1» اعظم است در تصویر و تفهیم
.«2» امثالهم نیز بیاناتی فرمودهاند
عبرت: در مصابیح القلوب- یکی از صلحاي امت گوید: روزي به قبرستانی نشسته بودم، جوانی به سرعت تمام بر ما گذشت، گفتم:
این و امثال او وبال مسلمانان و مشوش خاطر ایشان باشند. چون شب شد در خواب دیدم آن مرد را بر جنازهاي خوابانده نزد من
آوردند و کاردي به دست من دادند و مرا گفتند بخور. گفتم: سبحان اللّه من چند سال است حیوانی نخوردهام، گوشت مرده را
چگونه خورم. گفتند: نه غیبت او کردي، پس چرا گوشت او
__________________________________________________
[...] . 1) بحار الانوار ج 75 باب 66 (باب الغیبۀ) ص 221 )
2) به مدرك قبل مراجعه شود. )
ص: 196
نمیخوري؟ گفتم: توبه کردم، یک سال به آن قبرستان تردد میکردم تا آن جوان را بینم و حلالیت طلبم. بعد از یک سال او را
دیدم، قبل از آنکه سخنی گویم گفت: توبه کردي، گفتم: آري، گفت: برو به خانه خود که تو را به حلّ کردم.
تبصره: احادیث وارده در غیبت بسیار است از جمله:
صفحه 138 از 314
فرمود: غیبت، .«1» -1 در کافی از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله قال: الغیبۀ اسرع فی دین الرّجل المسلم من الاکلۀ فی جوفه
ضرر آن در دین شخص سریعتر است از خوره که در جوف بدن او باشد.
.«2» -2 ایضا- قال رسول اللّه الجلوس فی المسجد انتظار ال ّ ص لوة عبادة ما لم یحدث، قیل: یا رسول اللّه: ما یحدث؟ قال: الاغتیاب
فرمود رسول خدا صلی اللّه علیه و آله: نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است مادامی که حدیث نشود. عرض شد: چه چیز
حدیث شود؟ فرمود: غیبت نمودن.
.«3» -3 بحار الانوار قال صلّی اللّه علیه و آله: اجتنب الغیبۀ فانها ادام کلاب النار
فرمود: اجتناب کن غیبت را، پس بدرستی که آن خورش سگهاي جهنم است.
فرمود رسول اکرم صلّی اللّه .«4» -4 در امالی- قال صلّی اللّه علیه و آله: من اغتاب مؤمنا بما فیه لم یجمع اللّه بینهما فی الجنۀ ابدا
علیه و آله: هر که غیبت کند مؤمنی را به آنچه در او است، جمع نفرماید خدا بین آن دو در بهشت هرگز.
-5 مرات العقول- ابو سعید خدري از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله روایت نموده که فرمود: ایاکم و الغیبۀ فان الغیبۀ اشد من
الزنا: بر شما باد بپرهیز از غیبت، بدرستی که غیبت شدیدتر است از زنا، زیرا شخص زنا کند و توبه نماید خدا قبول فرماید، و غیبت
.«5» را نیامرزد او را تا آنکه صاحب غیبت گذشت نماید
__________________________________________________
. 1) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الغیبۀ و البهت، حدیث 1 )
2) مدرك یاد شده. )
. 3) جامع الاخبار (چ محمدي اصفهان) فصل 110 ص 168 . و بنقل از حضرت علی علیه السّلام در بحار الانوار ج 75 ص 248 )
4) بحار الانوار ج 75 ص 248 ذیل روایت 12 بنقل از امالی. )
. 5). جامع الاخبار (چ اصفهان) فصل 110 ص 168 )
ص: 197
-6 ایضا- فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله: مررت لیلۀ اسري بی علی قوم یخمشون وجوههم باظافیرهم فقلت یا جبرئیل من
مرور نمودم شب معراج بر گروهی که میخراشیدند صورتهاي خود .«1» هؤلاء قال هؤلاء الذین یغتابون الناس و یقعون فی اعراضهم
به ناخنهاي خود، از جبرئیل پرسیدم اینها کیستند؟
گفت: کسانیند که غیبت نمودند مردم را و واقع میشدند در آبروي آنان.
-7 ایضا- اوحی اللّه الی موسی بن عمران علیه السّلام ان المغتاب اذا تاب فهو اخر من یدخل الجنۀ و ان لم یتب فهو اول من یدخل
وحی فرمود خداي تعالی به حضرت موسی بن عمران: بدرستی که غیبت کننده هرگاه توبه کند، پس آخر کسی است .«2» النار
داخل بهشت شود، و اگر توبه نکند اول کسی است که داخل جهنم گردد.
-8 ایضا- روایت شده که حضرت عیسی علیه السّلام با حواریون مرور کردند بر مردار سگی، پس حواریون گفتند: چه بوي بدي
دارد این مردار.
گویا نهی نمود ایشان را از غیبت سگ، و آگاه فرمود آنها را بر اینکه ذکر -.«3» حضرت فرمود: چقدر سفید است دندانهاي او
نکنند از مخلوقات الهی مگر احسن او را.
شنونده غیبت، یکی از غیبت کنندگان است. :«4» -9 قال علی علیه السّلام: السامع للغیبۀ احد المغتابین
- شیخ بهائی رحمه اللّه فرموده: جایز است غیبت در ده موضع: 1- محلّ شهادت. 2- نهی از منکر. 3- شکایت متظلم. 4 :«5» تتمه
- نصیحت مستشیر. 5
صفحه 139 از 314
- جرح شاهد و راوي. 6- تفضیل بعض علما بر بعضی. 7- ترجیح صناع بعضی بر بعضی. 8- متظاهر به فسق. 9- مستنکف قول. 10
مشتهر به وصف که
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار، ج 75 ص 222 )
. 2) بحار الانوار، ج 75 ، ص 257 ذیل روایت 48 بنقل از مصباح الشریعه. و نیز جواهر السنیه باب 7 ص 79 )
. 3) بحار الانوار، ج 75 باب 66 ، ص 222 )
. 4) غرر و درر ج 2 ص 12 حدیث 1607 و شرح صد کلمه (امیر المؤمنین) جاحظ، ابن میثم حدیث 46 )
5) براي بررسی بیشتر در مورد غیبت و امور آن به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 9 ص 60 تا 71 مراجعه کنید. )
ص: 198
.«1» ممیز او باشد مانند اعرج و اعور با عدم قصد مذمت
و خانه زاد او و مادرش مملوکه امیه بود، و امیه « امیۀ بن خلف » غلام « بلال » - مقدمه: قضیه بلال رضوان اللّه علیه: در معارج النبوة
مال بسیار و دوازده غلام داشت و بلال را از همه بیشتر دوست میداشت و او را موکل بیت الصنم نموده بود. چون حق تعالی او را
موفق به اسلام نمود، در بتخانه به عبادت خداي یگانه مشغول بود تا امیه خبردار شد. گفت: أ تسجد لرب محمد (صلی اللّه علیه و
آله)؟ بلال گفت: بلی، اسجد للّه الکبیر المتعال.
امیه در غضب و به تعذیب او اقدام به حدي که هر روز که آفتاب به نصف النهار و غایت حرارت داشتی، امیه بلال را به بطحاء
برهنه ساخته دست و پاي او را بسته به روي ریگهاي گرم میخوابانید و سنگهاي داغ که گوشت را بریان کردي سینه و شکم و پهلو
و پشت او مینهادي و ریگ گرم بروي او ریختی و او را تکلیف کردي که از دین اسلام برگرد. بلال میگفت: احدا احدا: خداي
یکتاي جل و علا را میپرستم. و گاهی او را برهنه بروي خارها میکشیدي که بدنش مجروح و گوشت به استخوان رسیدي.
عمرو بن العاص گوید: بر بلال گذشتم و امیه او را بدین طریق عذاب میکرد و میگفت بگو ایمان آوردم به لات و عزي، بلال
میگفت بیزار گشتم از لات و عزي. غضب آن ملعون زیاد به دو زانو روي سینه بلال نشسته گلوي او را گرفته فشرد به اندازهاي که
نفسش منقطع شده. من یقین نمودم او را خفه کرده، رفتم و نزدیک شب برگشتم، دیدم هنوز بیحال افتاده، ناگاه به خود آمد.
امیه گفت: بگو به لات و عزي ایمان آوردم. بلال چون نفسی نداشت به دست اشاره به آسمان نمود میگفت احدا احدا و از غایت
ضعف کلامش مفهوم نمیشد، عاقبت ابو بکر او را از امیه خریداري کرده نزد رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله آورد، حضرت او را
آزاد فرمود.
__________________________________________________
.239 - 1) بحار الانوار ج 75 ص 240 )
ص: 199
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 13 ] ... ص : 199
( یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ( 13
شأن نزول: چون حضرت فتح مکه را نمود، بلال را امر فرمود که بالاي بام کعبه رفته اذان گوید و مخرج شین را نداشت، بجاي
اشهد ان لا اله الّا اللّه، اشهد ان لا اله الّا اللّه میگفت، مردم میخندیدند میگفتند مگر آدم قحطی است که این سیاه باید بالاي بام
کعبه اذان گوید با اینکه مخرج شین هم ندارد. دیگر میگفت خوشا به حال پدرم فوت شد اذان بلال را نشنید. دیگري میگفت
صفحه 140 از 314
کلاغ سیاه بالاي کعبه اذان گوید. طعن و ملامت بسیار نمودند، حضرت به جهت رفع تشنیع منافقان فرمود بلال اذان نگوید. جبرئیل
نازل شد که خداي تعالی فرماید به غیر از بلال کسی مأذون نیست اذان گوید و بالاي بام خانه من رود، چه او براي ما اذان گوید و
ما سین او را بجاي شین قبول داریم.
گر بود لفظش کج و معنیش راست آن کجی لفظ مقبول خدا است
و آیه شریفه نازل:
یا أَیُّهَا النَّاسُ: اي گروه مردمان، إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی
بدرستی که ما آفریدهایم شما را از مردي و زنی که آدم و حوا باشد، و چون همه از یک پدر و مادرید پس هیچ وجهی ندارد که به
سبب آن در نسب خود افتخار کنید و در نسبت دیگري طعنه زنید و قدح آن نمائید. وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ: و قرار دادیم شما را
شعبهها و قبیلهها، یعنی جماعت متفرقه عظیمه و فرق مختلفه که همه منسوب به اصل واحد باشند و قبیلهها که منتسب به شعوبند،
لِتَعارَفُوا: تا بشناسید یکدیگر را به نسب و قبیله، و به سبب آن از هم جدا
ص: 200
گردید، و لذا دو شخص که یکنام دارند به اختلاف قبیله و شعوب از یکدیگر متمیز شوند، پس غرض از تفرق و قبایل و طوائف، به
جهت امتیاز است نه افتخار و عزت و رفعت و منزلت و علو مقام در پیشگاه خداي تعالی به پرهیزکاري است چنانچه فرماید: إِنَّ
أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ: بدرستی که گرامیترین شما نزد خداي تعالی پرهیزکارترین شما است از معاصی و منهیات، چه کمال
نفوس و مزیت فضل و شرف فرع تقواي از محرمات و پرهیز از منکرات، پس هر که را تقوي بیشتر، قرب او نزد خدا بیشتر، و فضل
او از همه برتر باشد. إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ: بدرستی که خداي تعالی داناست به اصل و نسب، آگاه است به علم و عمل و ادب.
در منهج روزي رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله در بازار مدینه میگذشت، غلام سیاهی را دید که میفروشند و او میگفت: هر
کس مرا میخرد به این شرط که مرا منع نکند از گزاردن نماز یومیه با پیغمبر، چه همیشه من نماز را با آن حضرت گزارم. شخصی
او را خرید، و غلام به نماز حاضر میشد، چندي گذشت که غایب شد. حضرت پرسید: گفتند: تب نموده. حضرت به عیادت او
رفتند، بعد از مدتی مولایش خبر داد که فوت نموده، حضرت برخاست به نفس نفیس او را تغسیل و تکفین نمود، مهاجر و انصار
.«1» تعجب نمودند آیه شریفه نازل شد که نسب را اثري نیست بلکه فضیلت و کراهت به تقوي و پرهیزکاري است
تنبیه: آیه شریفه آگاهی است عموم بندگان را که اصل و نسب را در بارگاه سبحانی مدخلیتی نیست بلکه فضیلت و قرب و منزلت و
شرافت به تقوي و پرهیزکاري است، چنانچه غلام سیاه را مرتبه تقوي بجائی رسانید که حضرت به نفس نفیس متکفل امر تجهیز او
شدند، و بلال حبشی رضوان اللّه علیه را علو شأن او را حق تعالی به نزول جبرئیل اعلام فرمود که هیچکس حق اذان و رفتن بر بام
کعبه ندارد، و حضرت نبوي در باره سلمان رضوان اللّه علیه فرمود: مردم از زمان
__________________________________________________
. 1) منهج الصّادقین، ج 8، ص 430 )
ص: 201
آدم علیه السّلام تا زمان ما مثل دندانه شانه هستند، فضیلتی نیست براي عربی و عجمی و نه سرخ پوست بر سیاه پوست مگر به
.«1» تقوي، سلمان دریائی از علم که خشک نگردد، و گنجی است از دانش که تمام نشود، سلمان از ما اهل بیت است
از کلمات حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام است: الشّرف بالفضل و الادب لا بالاصل و النّسب: شرافت و فضیلت به فضل و ادب
.«2» است نه به اصل و نسب
حضرت سید سجاد علیه السّلام فرماید: انّما خلقت النّار لمن عصی اللّه و لو کان سیّدا قرشیّا و الجنّۀ لمن اطاع اللّه و لو کان عبدا
صفحه 141 از 314
اینست و جز این نیست خلق شده آتش جهنم براي کسی که نافرمانی کند خدا را اگرچه سید قرشی باشد، و خلق شده «3» : حبشیّا
بهشت براي کسی که اطاعت نماید خدا را اگرچه بنده حبشی باشد. اطاعت الهی بلال حبشی را بهشتی، و مخالفت سبحانی ابو لهب
قرشی را جهنمی نمود.
دیوان منسوب به حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرماید:
ایّها الفاخر جهلا بالنّسب انّما النّاس لامّ و لاب هل تریهم خلقوا من ف ّ ض ۀ ام حدید ام نحاس ام ذهب هل تریهم خلقوا من فضلهم هل
سوي لحم و عظم و عصب انّما الفخر لعقل ثابت و حیاء و عفاف و ادب
تبصره: علامه مجلسی رحمه اللّه فرماید: تقوي در عرف نگهداري نفس است از آنچه ضرر رساند در آخرت و حصر آن بر آنچه
نفع رساند در آن، و سه مرتبه دارد: 1- نگهداري نفس از عذاب دائم به تصحیح عقاید ایمانیه. 2- پرهیز از
__________________________________________________
1) نفس الرحمن فی فضائل سلمان، حاجی نوري، (انتشارات الرسول المصطفی- قم) ص 290 (باب دوم) بنقل از اختصاص. [...] )
. 2) منهج الصادقین ج 8 ص 429 . و نیز شرح صد کلمه جاحظ، شماره 79 )
. 3) منهج الصّادقین، ج 8، ص 430 )
ص: 202
آنچه معصیت باشد از فعل یا ترك. 3- نگاهداري از هر چه مشغول سازد قلب را از حق، و این درجه خواص بلکه خاص الخاص
.«1» است
و از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله مروي است: روز قیامت حق تعالی به بندگان خطاب فرماید: امرتکم فضیّعتم ما عهدت
الیکم فیه و ارفعتم انسابکم فالیوم ارفع نسبی و اضع انسابکم، این المتّقون؟ انّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم.
یعنی امر فرمودم شما را، پس ضایع ساختید آنچه عهد کرده بودم به شما و بجا نیاوردید و بلند گردانیدید نسبهاي خود را، پس
امروز بلند سازم نسب خود را پست سازم نسب شما را، کجایند پرهیزکاران تا ایشان را به درجه ارجمند رسانم؟ بدرستی که
.«2» گرامیترین شما نزد خداي تعالی پرهیزکارترین شما هستند
تتمه: در معالم التنزیل از ابن عباس مروي است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله فرمود: حق تعالی همه مردمان را به دو قسم
ساخت و مرا داخل قسمی ساخت که بهتر باشد لقوله تعالی (وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ و أَصْحابُ الشِّمالِ) پس من از اصحاب یمین هستم و
بهترین ایشان. بعد از آن این هر دو قسم را به سه قسم ساخت و مرا بهترین سه قسم گردانید و ذلک قوله تعالی (فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَۀِ ما
أَصْحابُ الْمَیْمَنَۀِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَۀِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَۀِ وَ السَّابِقُونَ) پس از سابقان و بهترین ایشانم. بعد این سه قسم را قبایل
ساخت و مرا بهترین قبایل قرار داد کما قال (وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ الایه) پس من اتقاي ولد آدم و اکرم ایشان نزد او سبحانه و
من این سخن را از افتخار نمیگویم بلکه از جانب حضرت پروردگار گویم، پس آن قبایل را بیوت گردانید و مرا در بهترین بیتی
جاي داد چنانچه فرماید (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) پس من و اهل بیت من مطهّریم از جمیع
.«3» ذنوب
__________________________________________________
. 1) سفینۀ البحار ج 2 ص 678 )
. 2) مجمع البیان ج 5 ص 138 )
3) امالی صدوق، مجلس 92 حدیث اول (با ترجمه کمرهاي ص 630 ) و نیز مجمع البیان ج 5 ص 138 و همچنین غایۀ المرام )
. بحرانی بخش 2 باب 97 و 98 و 99 و 100 ص 386 تا 389
صفحه 142 از 314
. 8 و 9، سوره حجرات آیه 13 ، احزاب آیه 33 ، و آیات بترتیب سوره واقعه 27 و 41
ص: 203
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 14 ] ... ص : 203
قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ
( شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 14
شأن نزول: جمعی از بنی اسد در سال قحط با ذراري و اثقال و احمال نزد حضرت آمده اظهار کلمه اسلام کردند و در باطن ایمان
نداشتند و به جهت کثرت، مدینه بر آنها تنگ شد، پس در مساجد و مقابر مسلمانان و کوچههاي مدینه را ملوث کردند، نرخها
گران شد، صبح و شام نزد حضرت آمده میگفتند عرب تنها نزد تو آمدند بر مراکب نشسته بدون اولاد و اتباع، و ما با جمیع اهل و
عیال و اغلب اعراب با تو در مقام مقاتله و ما با تو مقاتله ننمودیم، پس به ما چیزي عطا فرما تا صرف عیال خود کنیم آیه نازل شد
که:
قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا: گفتند اهل بادیه از بنی اسد ایمان آوردیم به خدا و رسول او، قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا: بگو اي پیغمبر به ایشان که ایمان
نیاوردهاید، زیرا ایمان عبارت است از اقرار زبان و تصدیق به جنان، و شما را اقرار هست اما تصدیق قلبی نیست و منت نهادن شما بر
پیغمبر در ایمان و ترك قبایل نمودن مشعر است بر عدم ایمان شما پس دعوي ایمان مکنید، وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا:
و لکن بگوئید که اسلام آوردهایم که عبارت است از داخل شدن در سلم و اظهار شهادت و انقیاد احکام، چه غرض شما از دعوي
ایمان و انقیاد، پرهیز از کشتن و اسیري است. وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ: و هنوز داخل نشده است ایمان، فِی قُلُوبِکُمْ: در دلهاي شما.
تنبیه: از آیه شریفه مستفاد شود فرق میان اسلام و ایمان، و کلمات بزرگان هم مبین آنست که ایمان عبارت است از اقرار به لسان و
اعتقاد به جنان و عمل به ارکان، لکن اسلام فقط اقرار به لسان باشد. بنابراین ایمان مشارکت دارد
ص: 204
اسلام را، اما اسلام مشارکت ندارد ایمان را، پس به اعتبار نسب اربعه منطقیه بین آنها عموم خصوص مطلق خواهد بود: کل مؤمن
.«1» مسلمان، و بعض المسلمان لیس بمؤمن
در کافی- سماعه روایت نموده که از حضرت صادق علیه السّلام سؤال نمودم از اسلام و ایمان، آیا این دو مختلفند؟ فرمود:
بدرستی ایمان مشارکت دارد اسلام را، و اسلام شرکت ندارد با ایمان. عرض کردم: وصف فرما براي من؟
فرمود: اسلام شهادت لا اله الا اللّه و تصدیق به رسول خدا باشد و به سبب آن محفوظ ماند خون او و جاري شود بر او مناکح و
مواریث و مترتب شود احکام ظاهري. و ایمان هدایت (به ولایت) و آنچه ثابت است در قلوب از عقاید اسلام و آنچه ظاهر شود از
عمل به آن، و ایمان ارفع از اسلام است بدرجهاي (که ولایت باشد) بدرستی که ایمان مشارکت دارد اسلام را در ظاهر و اسلام
ایمان مشارکت دارد اسلام را در جمیع اعمال ظاهره ) .«2» مشارکت ندارد ایمان را در باطن، اگرچه مجتمع باشند در قول و صفت
معتبره در اسلام مانند نماز و زکات و غیره و اسلام مشارکت ندارد ایمان را در جمیع امور باطنه معتبره در ایمان مانند اعتقاد قلبی و
ولایت آل عصمت).
و از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله پرسیدند معنی ایمان و اسلام را، فرمود: الاسلام علانیۀ، پس اشاره به سینه مبارك خود و
.«3» فرمود: الایمان فی القلب
و چون تفرع ثواب بر اعمال فرع ایمان است و به مجرد دعوي اسلام بدون تصدیق قلبی، مثمر ثواب آخرتی نیست لذا فرماید: وَ إِنْ
تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ: و اگر فرمانبرداري کنید خدا و رسول را ظاهرا و باطنا، یعنی از نفاق توبه کنید و به خلوص اعتقاد ایمان آرید و
صفحه 143 از 314
به مقتضاي آن عمل کنید، لا یَلِتْکُمْ: کم نگرداند
__________________________________________________
. 1) کل مؤمن مسلم و لیس کل مسلم مؤمن، خصال ج 2 ص 608 )
. 2) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب ان الایمان یشرك الاسلام ... حدیث 1 )
. 3) مجمع البیان ج 5 ص 138 )
ص: 205
خدا، مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً: از اعمال شما چیزي را بلکه مزد کار شما را به تمام و کمال به شما رساند. إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ: بدرستی که
خداي تعالی بسیار بسیار آمرزنده است گناهان را، مهربان است به توفیه مثوبات مطیعان.
نزد بعضی آیه در شأن اعراب مزینه و جهینه و غیره نازل شد که اظهار ایمان کردند به جهت حفظ مال و جان خود، چون حرب
حدیبیه آغاز، حضرت آنها را امر نمود، متعاقد شدند، حق تعالی فرمود اي پیغمبر به ایشان بگو شما دعوي اسلام کنید نه ایمان، زیرا
اگر حقیقتا ایمان داشتید از حرب معاندان دین متعاقد نمیشدید.
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 15 ] ... ص : 205
( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ( 15
بعد از آن در تحقق ایمان فرماید:
إِنَّمَ ا الْمُؤْمِنُونَ: (انما کلمه حصر) اینست و جز این نیست ایمان آرندگان از روي حقیقت، الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ: کسانیند که
ایمان آوردند به خدا و رسول او به تمام اوامر و نواهی و به خلوص قلب تصدیق نمودند، ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا:
پس شک ننمودند بعد از اقرار به زبان و تزلزلی براي آنها روي ندهد در معتقدات حقه، بلکه تا آخر عمر ثابت و باقی باشند، که از
المؤمن اشد فی دینه من الجبال الراسیۀ: مؤمن :«1» شرایط ایمان دوام و ثبات است چنانچه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرماید
سختتر است در دین خود از کوههاي فرو رونده ریشه آن در زمین به جهت آنکه کوه گاهی از آن تراشیده شود و مؤمن را قادر
نیست کسی از دین
__________________________________________________
1) اصول الکافی ج 2 (باب المؤمن و علاماته و صفاته) حدیث 37 از امام محمد باقر علیه السّلام صفحه 241 (در الفاظ اختلاف )
هست اما معنی یکسان است).
ص: 206
او بتراشد چیزي را.
وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ: و جهاد کردند به مالهاي خود، وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ: و مجاهده نمودند به نفسهاي خود در راه خدا و طلب
رضاي او، یعنی هم مال و هم نفس خود را در راه جهاد و اعلاي شعائر دین اسلام انفاق نمودند.
أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ: آن گروه مجاهد به مال و نفس ایشانند راستگویان در ادعاي ایمان.
تنبیه: آیه شریفه حصر فرماید مؤمنین صادقین حقیقی را به دو وصف عمده که مرکز دائره سعادت است:
-1 عدم تزلزل در ایمان که عبارت است از ثقه و طمانینه نفس که حقیقت آن تیقن و زوال شک است به جهت آنکه هر که ایمان
آورد بسا هست که شیاطین جنی یا انسی بعد از حصول یقین، القاي شبهات و تشکیکات وارد سازند و اشخاص را متزلزل گردانند،
لذا کلام بزرگی است که فرمودهاند: ایمان آوردن چه آسان، نگهداشتن چه مشکل. در طی حوادثات زمان و تغیرات دوران، حقایق
صفحه 144 از 314
در زیر .«1» ظاهر و آشکارا گردد، حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در کلمات قصار فرماید: فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال
و رو شدن حالها، جوهره و حقیقت مردان دانسته شود.
وصف دوم- مجاهده به مال و نفس است در راه خدا، گرچه فرد خاص آن جهاد در رکاب پیغمبر و امام علیهما السّلام است لکن
شامل باشد جهاد با شیطان و نفس در راه طاعت و فرمانبرداري الهی، لذا حضرت نبوي صلّی اللّه علیه و آله فرمود در ذیل حدیثی:
:«2» افضل الجهاد من جاهد نفسه التی بین جنبیه
بالاترین جهاد کسی است که مجاهده نماید با نفس که میان پهلوي او است. و حضرت علوي علیه السّلام فرماید: یقول الرجل
جاهدت و لم یجاهد انما الجهاد
__________________________________________________
1) نهج البلاغه، کلمات قصار (ترجمه فیض) ص 1183 شماره 208 و شرح حدیث در تکمله المنهاج البراعه میرزا حبیب اللّه خوئی )
. (مکتبۀ الاسلامیه) ج 21 ص 287 حکمت 206
.( 2) وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی (چ بیروت) ج 11 ص 124 (ذیل روایت 9 )
ص: 207
اجتناب المحارم و مجاهدة العدو. میگوید شخصی: مجاهده نمودم و حال آنکه جهاد ننموده، بدرستی که جهاد اجتناب محرمات و
مجاهده با دشمن است (یعنی شیطان).
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 16 ] ... ص : 207
( قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 16
شأن نزول: چون این آیه نازل شد اعراب سوگند خوردند که در این قول، دل ما موافق زبان، و سریره ما موافق علانیه است، یعنی
مؤمنان صادق العقیده هستیم، حق تعالی به جهت رد قول و توبیخ ایشان آیه نازل فرمود که:
قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِکُمْ: بگو اي پیغمبر آیا میآموزید، یعنی خبر میدهید خدا را به کیش خود و میپندارید که خدا نمیداند
سرائر شما را، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ: و حال آنکه خدا میداند، ما فِی السَّماواتِ: آنچه در آسمانها است از مکونات علویه، وَ ما فِی الْأَرْضِ: و
آنچه در زمین است از حادثات سفلیه، وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ: و خداي بهمه چیزها دانا است و هیچ چیز بر او مخفی نیست، زیرا ذات
یگانه او عالم بالذات است، پس علم او به معلومات بالذات خواهد بود و محتاج به علمی نیست.
تنبیه: استفهام انکاري و توبیخی است نسبت به کسانی که رویه و طریقه خلافی را براي خود اتخاذ کنند، حق تعالی از باب سرزنش
فرماید: آیا میخواهید به خداي خود چیزي یاد بدهید و حال آنکه خداي شما عالم است به تمام امور مخفیه و مستوره آسمان و
زمین، پس محتاج به علمی نیست و نه به کسی که او را عالم گرداند اشعاري است به عده بسیاري که احکام و فرامین الهی را
متروك و طریقه و رویهاي را به عملیات خود ارائه دهند از حیث لباس و تزیین و کشف حجاب و استعمال الات لهو و لعب و ترویج
فجایع و غیره، چنانچه به دیده بصیرت و گوش حقیقت ملاحظه شود هر آینه آیه شریفه به لسان
ص: 208
رسا در عالم معنا جامعه اسلامی را ابلاغ فرماید که اي مسلمانان آیا میخواهید به خداي خود یاد دهید دین خود را، یعنی امروزه
دین ما بدین طریقه باشد و حال آنکه خداي تعالی داناست به تمام جزئیات مخلوقات و آنچه صلاح و نظام بشریت است تا قیام
قیامت در قرآن مجید بیان فرموده که اتمام حجت خواهد بود براي عموم.
صفحه 145 از 314
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 17 ] ... ص : 208
( یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإِیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 17
چون اعراب در دعوي ایمان منتی عظیم به پیغمبر مینهادند آیه نازل شد، فرمود:
یَمُنُّونَ عَلَیْکَ: منت مینهند بر تو اي پیغمبر، أَنْ أَسْلَمُوا: اینکه اسلام آوردهاند و قبول کردهاند حق را، قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ:
بگو اي پیغمبر به ایشان منت منهید بر من اسلام خود را، بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ: بلکه خداي تعالی منت مینهد بر شما، أَنْ هَداکُمْ
لِلْإِیمانِ: اینکه هدایت فرموده است شما را براي ایمان به فرستادن انبیاء و نزول کتاب آسمانی و نصب ادله واضحه، إِنْ کُنْتُمْ
صادِقِینَ: اگر هستید راستگویان در ادعاي ایمان. (جواب شرط محذوف) یعنی اگر صادقید در دعوي ایمان، پس مر خداي راست
منت نهادن بر شما به ایمان که محض لطف و لطف محض و مخصوص است به او سبحانه و کسی دیگر را رتبه اعطاي آن نیست. و
مراد از منت نعمتی است که معطی آن، قصد عوض نداشته باشد از کسی که اعطا را به او نموده و تسمیه نعمت به منت به جهت
آنست که غرض معطی از اعطاي آن، رفع حاجت طرف مقابل است بدون طلب عوضی و مثوبتی.
تتمه: آیه شریفه را لطائفی است، زیرا آنچه اعراب به زعم خود ایمان میگفتند، حق سبحانه نفی تسمیه ایمان نمود و آن را به اسلام
مسمی ساخت،
ص: 209
تا اشاره باشد به آنکه آنچه ایشان آن را ایمان گویند اسلام باشد نه ایمان، و بگو که منت منهید بر من به آن چیزي که فی الحقیقه
اسلام است نه ایمان، به جهت عدم تیقن شما در آن و اگر بالفرض صحیح باشد ادعاي شما در آن، پس سزاوار است که خداي را
بر شما منت باشد به هدایت و توفیق، نه شما را بر او سبحانه، لکن علم الهی در آنچه شما ادعا میکنید برخلاف آنست.
[سوره الحجرات ( 49 ): آیه 18 ] ... ص : 209
( إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ ( 18
بعد از آن در بیان علم ازلی خود فرماید:
إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ: بدرستی که خداي تعالی میداند به علم ازلی، غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: آنچه پوشیده است در آسمانها و زمینها، وَ اللَّهُ
بَصِ یرٌ بِما تَعْمَلُونَ: و خداي تعالی بیناست به آنچه میکنید از اظهار ایمان و ابطان کفر و سایر سرایر و اعلان شما را از طاعت و
معصیت، و هیچ چیز بر ذات یگانه او مخفی نیست.
ص: